به گزارش مشرق، ابتدا به پلیس خبر رسید که پسر 22 سالهای به نام مرتضی-یکی از کارگران نانوایی- ناپدید شده است. همزمان با جست وجو برای یافتن این جوان، یکی از بستگان پسر دیگری به نام حسین نیزبه پلیس مراجعه کرد و ازگمشدن مرموز کارگر 27 ساله همان نانوایی، خبرداد.
با توجه به حساسیت پرونده گمشدن همزمان 2 کارگر نانوایی، تیم ویژهای برای رازگشایی ازاین پرونده تشکیل شد. تا اینکه کارآگاهان در تحقیقات میدانی اطلاع پیدا کردند یکی از گمشدهها به نام حسین، سه روز قبل از ناپدید شدن از زندان آزاد شده است.در بررسی سوابقش هم مشخص شد او 2 ماه پیش به اتهام کشف موادمخدر در خودرو شخصیاش ازسوی پلیس دستگیر و روانه زندان شده بود. تا اینکه ۱۲ شهریور با تأمین قرار قانونی از زندان آزاد شده بود. همچنین کارآگاهان در ادامه تحقیقات اطلاع پیدا کردند در طول سه روزی که حسین از زندان آزاد و دوباره در نانوایی مشغول به کار شده، بارها درگیری لفظی میان او و گمشده دوم (مرتضی) رخ داده که دخالت صاحب مغازه نانوایی مانع از ادامه درگیری آنها شده است.
کارآگاهان پایگاه نهم پلیس آگاهی با ردیابیهای ویژه پلیسی اطلاع پیدا کردند که مرتضی بدون آنکه طی این مدت با دوستان و حتی اعضای خانوادهاش تماسی داشته باشد در یک مغازه نانوایی در محله نیاوران مشغول به کار شده است. از اینرو ساعت ۸ و ۳۰ دقیقه صبح ۱۲ مهر، کارآگاهان ضمن شناسایی محل کار جدید مرتضی به این مکان رفتند و او را برای انجام تحقیقات به پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل کردند.
او در بازجویی منکر هرگونه اطلاع از سرنوشت حسین شد اما در ادامه تحقیقات، سرانجام عصر همان روز لب به اعتراف گشود و به قتل حسین اعتراف کرد.« روز پنجشنبه مشغول نظافت نانوایی بودیم که ناگهان حسین گفت: «فهمیدم چه کسی مرا به پلیس معرفی کرده؟ تنها کسی که از موضوع مواد اطلاع داشت تو بودی؛ تو مرا به پلیس معرفی کردهای و به آنها گفتهای که داخل ماشینم مواد نگهداری میکنم». درحالی که ترسیده بودم حسین ناراحت شود به همین دلیل منکر موضوع شدم و به بهانه رفتن به حمام، از سر سفره ناهار بلند شدم.»از حمام بیرون آمدم و مشغول خشک کردن سرم بودم که ناگهان حسین از پشت سر یک کابل به دور گردنم انداخت.
ابتدا فکر میکردم در حال شوخی است اما زمانی که کابل را محکمتر فشار داد، احساس خفگی به من دست داد و متوجه شدم حسین قصد کشتن مرا دارد. در یک لحظه توانستم گلویم را آزاد کنم و کابل را به دور گردن حسین بیندازم. در حالی که با یکدیگر درگیر شده بودیم، حسین را محکم به عقب هل دادم که سرش محکم به دیوار خورد و پس از آن روی زمین افتاد. آن زمان فکر نمیکردم حسین مرده باشد اما وقتی متوجه شدم فوت کرده، جنازهاش را داخل گونی قرار دادم وآنرا در کف عقب ماشیناش گذاشتم.
بعد هم به سمت کرج - ماهدشت- حرکت کردم.چند کیلومتری داخل یک جاده خاکی حرکت کردم تا به مکانی متروکه رسیدم. گودالی حدود نیم متری کندم و جنازه حسین را داخل آن انداختم و روی آن را با خاک پوشاندم. شب برای استراحت به یک مسافرخانه در کرج رفتم. فردای آن روز، ساعت ۹ و۳۰ دقیقه ماشین حسین را به پارکینگی در شهر کرج، حوالی خیابان شاه عباسی بردم و همانجا رهایش کردم. از آن زمان به بعد، دیگر به محل کارم در شورآباد برنگشتم و در یک نانوایی در منطقه نیاوران مشغول به کار شدم تا اینکه دستگیر شدم.
سرهنگ کارآگاه حسین زارع، رئیس پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت، کارآگاهان با دریافت نیابت قضایی راهی کرج شدند. جسد قربانی پس از بیرون کشیدن از دل خاک به پزشکی قانونی انتقال یافت و خودرواش نیزکشف شد. در حال حاضرتحقیقات تخصصی دراین باره ادامه دارد.